گفتنی است این کتاب پیش از این در ششمین جشنواره علامه حلی (ره )حائز رتبه شایسته تقدیر و در دهمین همایش بین المللی دکترین مهدویت نیز مورد تقدیرگرفته است.
متن گفت و گوی خبرنگار خبرگزاری «حوزه»با مولف را در ذیل می خوانید.
تاکنون چه آثاری از شما منتشر شده است؟ و در حوزه و دانشگاه در چه عرصه ای مشغول به تدریس هستید؟
کتاب «دولت خدا» که درسنامه پیامدهای جهانی سازی و ضرورت تشکیل حکومت جهانی امام عصر (عج) به پیشنهاد مؤسسه آینده سازان وابسته به اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان نگاشته و به چاپ رسید.
در کتاب «قبیله تزویر» به بازخوانی عوامل پیدایش مدعیان دروغین مهدویت پرداخته شده است. بنیاد فرهنگی مهدی موعود عج این کتاب را منتشر کرده است.
کتاب «رسانه و آموزه مهدویت» نیز درصدد بازنمایی الگوی مطلوب رسانه در عرصه اندیشه مهدیت می باشد. از نظرگاه این کمترین، رسانه ها این توانایی را دارند که مانند یک مرکز قدرتمند فرهنگی، ارزش های اجتماعی و اخلاقی آموزة مهدویت را تحت تأثیر قرار دهند و با بهره گیری از تکنیک ارتباطی بر ایده ها، رفتارها و نگرش مردم در خصوص آموزة مهدویت تأثیر مثبت بر جای گذارند. از این رو، در این کتاب برای نشان دادن صحت این استدلال، تلاش شده تا نشان دهیم که: چه ارتباطی میان رسانه و آموزه های دینی برقرار است؟ پیوند های دوسویه رسانه و آموزه مهدویت چیست؟ مهم ترین راهکارها و راهبردهای رسانه در عرصة تبیین و ترویج اندیشه مهدویت چه می باشد؟ این کتاب را نیز بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود عج منتشر کرده است.
کتاب «مواجهه ائمه علیهم السلام با مدعیان مهدویت؛ گونه شناسی، سبک شناسی و شاخصه شناسی» که به تازگی از سوی مرکز تخصصی مهدویت و در بهار 1395منتشر شده است. این کتاب دو وظیفه مهم و اساسی را بر عهده دارد؛ یکی بازترسیم تنوعات جوهرین مدعیان دروغین مهدویت و دیگری رفتارشناسی ائمه علیهم السلام در مواجهه با مدعیان دروغین مهدویت.
و در نهایت کتاب «نقش باورداشت آموزه مهدویت در احیای فرهنگ و تمدن اسلامی» که از سوی دفتر نشر معارف روانه بازار نشر شده است و موضوع اصلی این مصاحبه می باشد. این کتاب حاصل پیوند تحصیل و تحقیق در مرکز تخصصی مهدویت در حوزه و تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد و دکترای تخصصی در گرایش فرهنگ و تمدن اسلامی در دانشگاه معارف اسلامی است. بیست مقاله علمی نیز از این کمترین در فصلنامه های علمی در موضوعاتی نظیر: آموزه مهدویت و تاریخ فرهنگ و تمدن به چاپ رسیده است. در مرکزتخصصی مهدویت حوزه علمیه قم، «تاریخ تحلیلی غیبت صغری» را در مقطع سطح سه و در دانشگاه معارف اسلامی « تاریخ فرهنگ و تمدن اسلامی» را در مقطع کارشناسی ارشد تدریس می کنم.
انگیزه و رسالت شما در نگارش کتاب«نقش باورداشت آموزه های مهدویت در احیای فرهنگ و تمدن اسلامی» چه بوده است؟
تمدن اسلامی معمولا از نگاهی توصیفی و به طور عمده با رویکردی تاریخی مورد بحث قرار می گیرد و کمتر به رابطه تمدن و آموزه های اسلامی توجه می شود. لذا بر آن شدم تا رابطه تمدن اسلامی را با آموزه مهدویت بررسی کنم تا نشان داده شود که باورداشت آموزه مهدویت در بازتولید و صعود تمدن اسلامی نقش دارد و سبب دوری آن از انحطاط و افول می شود. گفتنی است ماندگاری تمدن اسلامی و نیز پویایی آن وامدار بهره گیری ما از آموزه های دینی است. در این زمینه آموزه مهدویت مورد بحث قرار می گیرد و ظرفیت ها و قابلیت های این آموزه در تمدن سازی مورد کاوش قرار می گیرد.
آنچه در تحلیل آموزه مهدویت معمولا مورد غفلت واقع می شود، وجود زمینه های جدی و ریشه های عمیق فکری و دینی باورداشت این آموزه و نقش آفرینی آن در عرصه علمی، فرهنگی و تمدنی باورمندان آن است. آموزه مهدویت به عنوان یک باور عمیق اعتقادی و اجتماعی نقش اصلی را درحرکت های اجتماعی و تحولات سیاسی تعالی جویانه، ایفا می کند. همه ارکان لازم و کافی برای آفرینش یک تحول اجتماعی حقیقی، همه جانبه و کامیاب در آموزه مهدویت تعبیه شده، تلقی حداقلی از آموزه مهدویت ناشی از عدم توجه به محتوا و غنای این آموزه است.
گفتنی است هرگاه از پیوند آموزه مهدویت و تمدن سخن به میان می آید. سه موضوع در ذهن تداعی می شود. اول: بررسی نقش آموزه مهدویت در فرآیند تمدن اسلامی، دوم: ویژگی های تمدنی جامعه عصر ظهور، سوم: نقش این آموزه در تمدن سازی و احیای تمدن اسلامی. این کتاب، به رغم اذعان به اهمیت دو موضوع اول، بررسی خود را به موضوع سوم معطوف ساخته است. به عبارتی این اثر رویکردی رو به آینده دارد.
مهم ترین موضوعاتی که در این کتاب به آن پرداخته شده، چیست؟
فصلی از کتاب به «بازخوانی نقش آموزه های دینی در تمدن سازی» اختصاص یافته است. در اهمیت این موضوع باید گفت: برای آنکه نقش اندیشه مهدویت را در احیای فرهنگ و تمدن روشن سازیم و زوایای گوناگون این اندیشه را با رویکرد تمدنی، آشکار سازیم، بایسته است به تحلیل دیدگاه اسلام پیرامون تمدن اشاره کنیم؛ چرا که آگاهی از مبانی تمدن اسلام، و وقوف بر آن، به فهم دقیق این مسئله، کمک فراوانی می کند. از این رو ما در این فصل، مسائلی را بیان خواهیم کرد که تفسیر اسلام از تمدن، رهاورد آن است. لذا موضوعاتی چون: جایگاه شناسی تمدن در نظام معنایی اسلام، چیستی تمدن از نظرگاه اسلام، اندیشه های بنیادین تمدن اسلامی، مبانی فکری تمدن اسلامی، شاخصه ها و ملاک های تمدن سازی آموزه های دین اسلام از جمله مباحث مورد تأکید این فصل کتاب است.
عنوان فصل دیگری از کتاب نیز «نقش باورداشت آموزه مهدویت در فرایند تمدن اسلامی» می باشد. شواهد و قراین تاریخی در این فصل برمی نمایند که «مهدویت گرایی ابزاری»، «رویکرد نجات بخشی صِرف به آموزه مهدویت» و «نگاه سطحی، عاطفی و حداقلی به آموزه مهدویت» رویکرد غالب به آموزه مهدویت در گسترة تاریخ بوده است.
آخرین فصل کتاب «آموزه مهدویت و احیای فرهنگ وتمدن اسلامی» نام دارد. مهم ترین عناوین این فصل عبارتند از: الزامات رویکرد تمدنی به آموزه مهدویت، کارکردهای رویکرد تمدنی به آموزه مهدویت، ملاک های تمدن سازی آموزه مهدویت (قابلیت های آموزه مهدویت در عرصة تمدن سازی)، نقش آموزه مهدویت در تمدن سازی.
مهم ترین نتایج و دستاورد های قابل پیش بینی حاصل از رویکرد تمدنی به اندیشه مهدویت که در این بخش از کتاب به آن اشاره شده عبارتند از: خروج از روزمرگی و برنامه های غیر منسجم فرهنگی و تلاش در جهت ترسیم هدفمند حال و آینده مطالعات در حوزه مهدویت، جلوگیری از آثار مخرب فرهنگی حاصل از به کار گیری منجی باوری مبتنی بر الگوی غربی، بازگرداندن هویت واقعی مهدویت به چار چوب استاندارد های برخواسته از فرهنگ دینی، حفظ و صیانت از اندیشۀ مهدویت در عرصۀ ملی، منطقه ای و جهانی، کسب نمای کلی از آینده های در حال ظهور، کسب موقعیت برتر در منجی باوری و تأثیر گذاری بر افکار به جای کنترل نتایج می داند.
آموزه مهدویت چه جایگاهی در تحقق تمدن نوین اسلامی دارد؟
اگر بپذیریم که اسلام و با تأکید پردامنه تر تشیّع، در ساحت فلسفه، فرآیند تمدن سازی و ایستگاه آخرالزمان تصویری توان مند، غایت خواه و آرمان گرا را در اندیشه مهدویت به رخ همگان کشیده است، آن گاه این پرسش مطرح می شود که مسلمانان و به معنای دقیق تر شیعیان جهت احیای این آموزه و در رقابت با دیگر الگوهای موعودباوری در عصر جدید چگونه می خواهند جهان داری کنند؟
بدون تردید امروزه شیعیان، فرصت هایی در اختیار دارند که تاکنون تجربه نشده است. شکست مکاتب فکری جهان، پیامدهای منفی جهانی سازی، عطش معنویت در جهان، فهم پذیری جنبه جهانی حکومت جهانی حضرت مهدی عج و نجات باوری مستضعفان از جملة این فرصت ها است.
اکنون و با لحاظ این واقعیت که امروزه مطالعات دین و عرصة دین پژوهی گویای یکی از جدی ترین و بارورترین بسترهای ژرف اندیشی در حوزه اندیشه است، بایستی آموزة مهدویت را محل ملاقات اندیشه ها و پژوهش های فاخر در عرصة دین پژوهشی و مطالعات تطبیقی دین و مناسبات ملموس عصر جدید قرار دهیم.
رویکرد تمدنی به آموزة مهدویت تصویرگر فهمی تازه و ارائه برداشتی نوآمد از نقش آفرینی این آموزه در جامعه است، نگاه سطحی، تلقّی حداقلی و رویکرد ساده انگارانه به این آموزه آسیبی است که می تواند متوجّه این آموزه شود؛ هم چنان که حرکت عالمانه و رویکرد راهبردی می تواند زمینه ساز تحقّق اهداف عالی این آموزه شود. در تجربة انقلاب اسلامی ایران که آموزة مهدویت نقش انکارناپذیری در تکوین و قوام این انقلاب داشت، دریافتی متفاوت از این آموزه به همگان دست داد. در این سال ها به ویژه در دهه اخیر، به مجموعه ای از تأملات اندیشه ای و تعمقات فکری برمی خیزیم که به بحث و پژوهش در این عرصه آویخته اند و حوزه ای بارور را از گفت وگو و مباحثه در این زمینه خطیر سبب شده اند.
با توجه به یافته های شما در این کتاب مهم ترین راهکارهای افزایش عمق راهبردی گفتمان انتظار در حوزه های علمیه چیست؟
معتقدم مهم ترین راهکارهایی که می بایست مدنظر اندیشمندان و مراکز فرهنگی و تحقیقی در حوزه های علمیه باشد عبارتند از: نقد شرایط موجود در تبلیغ اندیشه مهدویت از سوی حوزه و تعیین نیاز مخاطبان برای شرایط مطلوب؛ نگاه جریانی یا (غیر ساکن) به آموزة مهدویت؛ توجه به شرایط محیطی و عوامل تأثیرگذار بیرونی بر موضوع مهدویت؛ ایجاد قدرت آینده نگری و آینده پردازی در حوزه های علمیه در عرصه فرهنگ مهدوی؛ استقبال از تغییر جایگاه ها و تغییر روش ها برای دستیابی به اهداف بهتر در عرصه مهدویت پژوهی در حوزه های علمیه؛ به کارگیری روش های علمی و استفاده از شیوه های مناسب برای قطع ریشه ها و انگیزه های کج روی ها در جامعه در عرصه مهدویت؛ کشف خلأهای معرفتی موجود در تبیین معارف مهدوی؛ داشتن چشم مسئله یاب در مطالعات مهدوی.
جامعه فرهنگی ما با چه کاستی هایی در عرصه مطالعات مهدوی مواجه است؟
پاسخ های ناتوان و کهنه به سؤالات جدید در عرصة آموزه مهدویت به دلیل عدم وقوف بر کاستی ها و نیازهای واقعی مهدویت پژوهی است. و طبیعی است که تا کاستی های موجود در تحقیقات مهدوی دیده نشود، برای تعالی مطالعات مهدوی، گامی برداشته نمی شود. در بازنمایی وضعیت مطالعات مهدوی فقدان روش های علمی تحقیق، یکنواختی و یکپارچگی، تلقی سنتی از آموزه مهدویت و فقدان هدف گذاری مشخص از مهم ترین این آسیب ها است. معتقدم عوامل پیدایش چنین وضعیتی را باید در بی توجهی و عافیت طلبی، آسان و فرومایه گرفتن آموزه مهدویت، ساده انگاری و عدم توجه به اهمیت موضوع جست وجو کرد. ضرورت شناخت نیازهای واقعی پژوهش های مهدوی، نیازمند این است تا تبیین کنیم که توقع ما از مطالعات مهدوی چیست؟ و رویکرد جامعة علمی به اندیشه مهدویت باید چگونه باشد؟اهداف و آرمان ها در تحقیقات مهدوی کدام است؟
از سویی دیگر نیازمندیم تا به درستی وضعیت فعلی تحقیقات مهدوی در جامعه را بشناسیم و فاصله ای که میان وضعیت موجود مطالعات مهدوی با وضعیت مطلوب است را بسنجیم. و در نهایت باید تبیین شود که محققان حوزة مطالعات دینی در پیدایش وضعیت فعلی چه نقشی دارند؟ و مسئولیت آنها در کاستن این فاصله چیست؟
مهم ترین پیشنهاد شما در تعمیق رویکرد تمدنی به آموزه مهدویت چیست؟
جامعه فرهنگی و علمی ما به شدت نیازمند تدوین «سند راهبردی حوزه مطالعات مهدویت» است. این سند باید بتواند ضمن پیش بینی روند آینده مطالعات در این زمینه، راهبردها و سازوکارهای لازم برای رشد این حوزه مطالعاتی را ترسیم نماید و زمینه تولید دانش بومی و نظریه پردازی در عرصه های مختلف مورد نیاز را فراهم سازد. همچنین اقدامات کلان مراکز علمی و پژوهشی و فرهنگی را برای پیش برد و ارتقای این حوزه مطالعاتی، طراحی و پیشنهاد کند. متأسفانه تاکنون تلاش علمی سامان یافته ای برای طراحی روند مطالعات و تقویت زیرساخت های پژوهشی و آموزشی در این عرصه صورت نگرفته است. باید در این عرصه کاستی ها و نقاط ضعف مطالعات مهدویت و نیز اولویت های پژوهشی و نیازهای آموزشی این حوزه مورد بررسی قرار گیرد و زمینه برای طراحی نقشه را تعمیق این مطالعات فراهم شود.
تعمیق نگاه کلان علمی و راهبردی به آموزه مهدویت نیازمند رابطه صمیمانه و هماهنگی و مساعدت همه مراکز علمی ـ پژوهشی و هـمکاری هـمه انـدیشمندان، فرزانگان و صاحب نظران است. حوزه و دانشگاه به عنوان دو مرکز تولید اندیشه در صورتی که به عنوان مکمّل یکدیگر درآیـند و هـریک بـا صراحت و صمیمیت به نقد و اصلاح تولیدات فکری دیگری بپردازد، زمینه برای رشـد و تـعالی اندیشه فراهم می شود، اما اگر به صورت معارض و نافی یکدیگر درآیند، همانند بُردارهای متخالف موجبات خـنثی شـدن تلاشهای فکری یکدیگر و درنتیجه، رکود و انحطاط علم و اندیشه در هر دو مرکز را فراهم خـواهند ساخت.
و اماآخرین سخن شما؟
امروزه بیش از آنکه پرسش از نقش اسلام در فراز و فرود تمدن گذشته اسلامی اهمیت داشته باشد، پرسش از موضع و نسبتی که مسلمانان با تمدن کنونی غرب برقرار می سازند اولویت بیشتری دارد. اگر بپذیریم که هر تمدنی دوران زایش و میرایی را می گذراند، آنگاه این پرسش مطرح می شود که باورمندان به اسلام در جهت اقامه یا احیای تمدن اسلامی در شرایطی که تمدن غرب خصلتی هژمونیک یافته است چه برنامه ای دارد و چگونه می خواهد با پویایی و پایایی دین در عصر جدید جهان داری کند؟ جامعة علمی ما در حوزة فرهنگ و تمدن، یا باید در امتداد اندیشة سکولار، تأمل و نظریه پردازی کند یا باید به تولید نظریة فرهنگی و تمدنی اسلامی دست بزند. روشن است که نخستین نتیجة مترتب بر انتخاب گزینة اول، طرد و نفی گردیدن جهان بینی اسلامی در قلمرو فرهنگ و تمدن است که هیچ گاه، مطلوب یک متفکر مسلمان نیست. بنابراین شرط مسلم بقاء و حیات فرهنگ ها و حتی همزیستی میان آنان در یک فرهنگ جهانی مقاومت در مقابل فرهنگ و تمدن مهاجم می باشد. این مقاومت به هیچ وجه به معنای تنازع طلبی و گسترش زمینه های درگیری با فرهنگ های دیگر و به ویژه با فرهنگ به ظاهر غالب جهانی نیست، بلکه به معنای تلاش در جهت تبیین ویژگی های مثبت فرهنگ و تمدن خودی است و کوشش در این راستا که تنها با تداوم حیات و بقاء فرهنگ اسلامی می توان به بهره برداری از دستاوردهای مثبت و مقبول فرهنگ و تمدن جهانی امیدوار بود. نهادینه سازی رویکرد فرهنگی و تمدنی به آموزه های دینی نیز به همین جهت اهمیت فراوان می یابد.